♥♥♥نهال زندگی ام♥♥♥

چه ذوقی داری الهی موفق باشی مهربانم از وقتی کلاس هایش به خاطر کرونا گور نشد و نتوانست کانون زبان برود تصمیم گرفتیم با ابجی سمانه جان... دختر خاله نهال که مدرس زبان هست کلاس های مجازی فوق فشرده و پیشرفته کارکنیم دیروز که کتاب معرفی کرد سمانه جان زود ایشون سپردن به بابا حمید و عصر دستش بود... یعنی عجب کیفی میکرد نهالم مبارکت باشه مهربانم خلاصه اگر خدا بخواهد از چهارشنبه استارتش را خواهیم زد... اهان یا یادم نرفته توی پست قبلی که ۳تا برگه بود یکیش مال خانوم معلمش و یمیش هم مال سمانه جون بود ... هنوز شروع نکرده تبریکاتش رو هم گفت... فدای مهربونم ...

یعنی تو فرشته ای نهالم ۱۱ ام اردیبهشت شب بود و نهال رفت اتاقش بخوابد من هم نیلای را خواباندم و رفتم سراغ کارهای عقب افتاده ام و البته باید برای نهال سوال ریاضی مینوشتم خلاصه اصلا فکرش راهم نمیکردم که واقعا وارد اتاق نهال که شدم سورپرایز شدم نهالِ مهربانم گاهی عصبانی میشم بداخلاق می شوم ولی تو همه ی آن ها را نادیده میگیری میدانم که میدانی خیلی برایم و برایمان این روز ها سخت میگذرد ولی تو که هستی همه ی دنیا از آنِ من است فرشته ها گاهی میتوانند دختر ۹ساله ای باشند که با تمام وجودش همه ی احساس درونی اش را روی نقاشی های قشنگش که من شاهکارشان می نامم... و جملات زیبا و دوست داشتنی اش, پیاده کرده؛ ...